حسین آقا درحال بازی در پارک فردوس
شیرین کاری های حسین آقا
حسین آقا ماشاا...خیلی زود هرکی هرکاری بکنه یاد می گیره... دست بزنیم دست می زنه آهنگ نوحه بزاریم سینه می زنه خیلی با نمک سر روی مهر می زاره یعنی نماز می خونه پتو بازی یاد گرفته...می ره زیر پتو دالی می کنه بعد می گرده تا راه نجاتو به بیرون پیدا کنه... علاقه زیادی به درآوردن عینک باباییشو و شونه کردن موهاش با دست خودش داره اسباب بازی هاشو خودش دوست داره تو سبد نشونه بگیره بوس یاد گرفته امابی سرو صدا وناقص بای بای می کنه یه وضی.. تازگی ها عزیزدردونمون راه رفتنم یاد گرفته، انقدم نازداره راه رفتنش که نگو ... وبلاگشو با چه دقتی تماشا می کنه نور چراغ قوه گوشی رو شبا می...
نویسنده :
باباامیدومامان سعیده
18:26
اولین حرف های حسین آقا
اولین چیزی که حسین آقا گفتند اقون بود به شکل ناقص بعد از اون دد بود که شما همه کوچولوها می دونین یعنی چه یعنی می خوان برن بیرون نمازم که می خوندیم می یومد می گفت اک یعنی الله اکبر الان چند وقتیه مامانشون می گن ببیی می گه.... حسین آقا می گه:ب ب ،الته بعدش که قسمت دمبه داری؟ هست، باز می گه ب ب تازگی ها به باباش هم می گه ب ب به مامانش می گه مو مو یه وقتایی تمرین ن گفتن هم می کنه واسه آینده وخیلی حرف های کوتاه که هنوز معنیشو جز خودش کسی نمی دونه ...
نویسنده :
باباامیدومامان سعیده
18:23
بدون عنوان
پسرعزیزم روزگارت برمراد روزهایت شاد شاد آسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پرسرور بخت وتقدیرت قشنگ عمرشیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم وروحت پاک پاک دیدگانت از همیشه شادتر شهر قلبت زنده وآبادتر غصه هایت دم به دم ای مهربان در گذرگاه زمان بربادتر ...
نویسنده :
باباامیدومامان سعیده
18:20